، تا این لحظه: 21 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

دختر نازم پانیا

پذیرایی از خودم

      قربون  نفست برم من عشقم  من و مامان جونت داشتیم صحبت می کردیم که شما از فرصت استفاده کردی و میوه ها رو از روی میز انداختی ببخشید یعنی میخواستی بیاریشون پایین از خودت به اصطلاح پذیرایی کنی  فدای خند هات .... ...
13 دی 1392

تولد یک سالگی

ب هار زندگیم اینجا تولد یک سالگی شما بود که مصادف شده بود با شب  قبل از روز عید فطر و هیچ شیرینی سرایی کیک سفارشی قبول نمی کرد بنابراین عمه جون شما این کیک رو پخت و من شام تولد و.... خیلی به همه خوش گذشت همه ما فقط مشغول شیرین کاریهای شما شده بودیم عزیز دلم ..   ...
9 دی 1392

برگ گل

  دختری مثل برگ گل زیبا   و به شیرینی عسل دارم عطر احساس می دمد در من گل سرخی که در بغل دارم روزی از باغ یاسها آمد در تمامی هستی ام پیچید              زندگی در وجود من گل کرد             هر زمانی که دخترم خندید گاهی احساس میکنم باید یک فرشته از آسمان باشد یا خداوند نورها میخواست کوثر عاشقی روان باشد ...
9 دی 1392