اشک های مثل مروارید
نازنینم اینجا (2 ساله بودی) ازمن خواستی آماده ات کنم بری پیش دادای جون و تـته جون (به مامانم می گفتی ت ت جون) اونا خونه نبودن ولی شما اینو درک نمی کردی برای همین شروع کردی به گریه کردن فدای اشکهای مرواریدیت بشم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی