دلتنگی برای دایی جون
طلا خانمم شما خیلی به دایی جونت وابسته بودی اون هم دادای صدا می زدی حتی تا سالها بعد اینجوری صداش میکردی ( دادای سدید ) اینجا من و شما و بابا به مسافرت رفته بودیم (همدان) از دلتنگی برای دادای و بقیه مریض شدی دادای جون و خاله جون عمو هاشم اومدن دنبالمون جالب اینجا بود تا اونارو دیدی حالت کاملا خوب شد.... در ضمن اینجا یازده ماهه بودی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی